امروز صبح که از خواب بیدار شدم، بابایی رو بغل کردم نه نه! یعنی پریدم توی بغل بابا یه چیزی تو این مایه ها و گفتم باباجونی روزت مبارک کادو و دسته گلی که دیشب با مامانی خریده بودیم بهش دادم و عوضش یه بوسه خوشمزه تحویل گرفتم این دسته گل که نه!! ! آره درست شد این دسته گل: بعد با یه شیرینی کودکانه که مامانی یادم داده بود، خودمو لوس کردم و از موقعیت استفاده کردم و بابایی رو برای جشن دعوت کردم کدوم جشن؟ جشن فارغ التحصیلی من کوچولوی شیرین عسل پیش دبستانی عسل و اما مشروح جشن در ادامه مطلب... خوب عصر رفتیم تا ...